ونزده شونزده سالم که بود برای یه مسابقه کشوری تیراندازی رفته بودیم تهران. مسابقه حکم رکوردگیری برای انتخاب تیم ملی نوجوانانو هم داشت. روز قبل مسابقه رفته بودیم واسه تمرین و آشنایی با محیط مسابقه و تنظیم سلاح. وایساده بودم تو خط داشتم قلق گیری می کردم یکی از عکاسا اومده بود گیر داده بود بهم، از زوایای مختلف کلی عکس گرفت و رفت. حالا منم وسط حالت گیری و شلیک، نه می تونستم ازش بپرسم از طرف کجاست؟ عکسا رو چطور میتونم داشته باشم؟ نه اصن روم می‌شد!
تازه مربی مون بعد رفتنش اومده با یه حالت انگیزشی میگه: "اصن توجه نکن میان ازت عکس می گیرند. تمرکزتو حفظ کن!"
کجایی عااامو؟! نوشدارو پس از مرگ سهراب! تمرکز کجا بود!
مسابقه تموم شد و گذشت. رفتم اینترنتو زیر و رو کردم نهایتا تنها عکسی که پیدا کردم این☝ بود. اینم تازه من نیستم! ولی خیلی شبیه منه. تنها تفاوتش اینه که من نقاب نمی زدم این زده.
بعدها متوجه شدم من اصن یه عکس هم از تیراندازیم ندارم.
آیا زور نیست چند سال حرفه ای تیراندازی کار کنی، ولی یه عکس هم از خودت نداشته باشی؟!
.
.
#تیراندازی
#تفنگ_بادی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها